مولوی - مثنوی معنوی - دفتر اول - بخش ۳۷ - آتش کردن پادشاه جهود و بت نهادن پهلوی آتش کی هر که این بت را سجود کند از آتش برست

in maulana •  8 years ago 

آن جهود سگ ببین چه رای کرد
پهلوی آتش بتی بر پای کرد

کانک این بت را سجود آرد برست
ور نیارد در دل آتش نشست

چون سزای این بت نفس او نداد
از بت نفسش بتی دیگر بزاد

مادر بتها بت نفس شماست
زانک آن بت مار و این بت اژدهاست

آهن و سنگست نفس و بت شرار
آن شرار از آب می‌گیرد قرار

سنگ و آهن زآب کی ساکن شود
آدمی با این دو کی ایمن بود

بت سیاهابه‌ست در کوزه نهان
نفس مر آب سیه را چشمه دان

آن بت منحوت چون سیل سیاه
نفس بتگر چشمه‌ای بر آب راه

صد سبو را بشکند یکپاره سنگ
و آب چشمه می‌زهاند بی‌درنگ

بت‌شکستن سهل باشد نیک سهل
سهل دیدن نفس را جهلست جهل

صورت نفس ار بجویی ای پسر
قصهٔ دوزخ بخوان با هفت در

هر نفس مکری و در هر مکر زان
غرقه صد فرعون با فرعونیان

در خدای موسی و موسی گریز
آب ایمان را ز فرعونی مریز

دست را اندر احد و احمد بزن
ای برادر وا ره از بوجهل تن

Authors get paid when people like you upvote their post.
If you enjoyed what you read here, create your account today and start earning FREE STEEM!
Sort Order:  

muy bueno exitos

resteem @tamim

i like your post my friend

یه شعر قشنگ
ممنون :)