باد با برگ درختان میعادی دارد
درشب کوچک من دلهره ویرانیست
گوش کن
وزش ظلمت را میشنوی؟
من غریبانه به این خوشبختی مینگرم
من به نومیدی خود معتادم
گوش کن
وزش ظلمت را میشنوی؟
درشب اکنون چیزی میگذرد
ماه سر خست ومشوش
و بر این بام که هر لحظه در او بیم فروریختن است
ابرها، همچون انبوه عزاداران
لحظه باریدن را گویی منتظرند
لحظه ای
و پس از ان،هیچ.
پشت این پنجره شب دارد میلرزد
وزمین دارد
بازمیماند از چرخش
پشت این پنجره یک نامعلوم
نگران من و تست
ای سرپایت سبز
دستهایت را چون خاطره ای سوزان، در دستان عاشق من بگذار
ولبانت را چون حسی گرم ازهستی
به نوازش های لبهای عاشق من بسپار
باد ما را با خود خواهد برد
باد ما را با خود خواهد برد
Congratulations @alonelover! You have completed some achievement on Steemit and have been rewarded with new badge(s) :
You published 4 posts in one day
Click on any badge to view your own Board of Honnor on SteemitBoard.
For more information about SteemitBoard, click here
If you no longer want to receive notifications, reply to this comment with the word
STOP
By upvoting this notification, you can help all Steemit users. Learn how here!
Downvoting a post can decrease pending rewards and make it less visible. Common reasons:
Submit