persian poem: گذران از فروغ فرخزاد

in pearsian •  7 years ago  (edited)

گذران


عشق غمناکم با بیم زوال


تا به کی باید رفت

از دیاری به دیاری دیگر

نتوانم، نتوانم جستن

هر زمان عشقی و یاری دیگر

کاش ما ان دو پرستو بودیم

که همه عمر سفر میکردیم

از بهاری به بهاری دیگر

اه، اکنون دیریست

که فرو ریخته درمن،گویی

تیره اواری از ابرگران 

چو میامیزم، با بوسه تو 

روی لبهایم، میپندارم

میسپارد جان عطری گذران

انچنان الوده ست 

که همه زندگیم میلرزد

چون ترا مینگرم 

مثل اینست که از پنجره ای

تکدرختم را، سر شار از برگ

درتب زرد خزان مینگرم

مثل اینست که تصویری را 

روی جریان های مغشوش اب روان مینگرم

شب و روز 

شب و روز

شب و روز 

بگذار 

که فراموش کنم

 تو چه هستی ،جز یک لحظه،یک لحظه که چشمان مرا

میگشاید در

برهوت اگاهی؟

بگذار که فراموش کنم.

Authors get paid when people like you upvote their post.
If you enjoyed what you read here, create your account today and start earning FREE STEEM!