غزلی از مولوی

in persian •  7 years ago 

اندک‌اندک جمع مستان می‌رسند
اندک‌اندک می‌پرستان می‌رسند

دل‌نوازان نازنازان در ره‌اند
گل‌عذاران از گلستان می‌رسند

اندک‌اندک زین جهان هست و نیست
نیستان رفتند و هستان می‌رسند

جمله دامن‌های پرزر همچو کان
از برای تنگدستان می‌رسند

لاغران خسته از مرعای عشق
فربهان و تندرستان می‌رسند

جان پاکان چون شعاع آفتاب
از چنان بالا به پَستان می‌رسند

خرم آن باغی که بهر مریمان
میوه‌های نو زمستان می‌رسند

اصلشان لطفست و هم واگشت لطف
هم ز بستان سوی بستان می‌رسند

Source
Image Source

Authors get paid when people like you upvote their post.
If you enjoyed what you read here, create your account today and start earning FREE STEEM!
Sort Order:  

@marziehshahabi got you a $8.3 @minnowbooster upgoat, nice!
@marziehshahabi got you a $8.3 @minnowbooster upgoat, nice! (Image: pixabay.com)


Want a boost? Click here to read more! @originalworks

دوستان بسیار خوب