" اشك و باران "

in persian •  7 years ago 

" اشك و باران "

هرگاه چترِ خالى از دستِ تو را بر سرم ميگيرم ، باز هم خيس ميشوم ...
به يادِ اولين روزي مي افتم كه با يك چتر در زيرِ باران ، سرمست از بوىِ غنچه هاىِ بهارِ عشقمان قدم ميزديم .... و من در حالى كه دستِ تو را به بهانه ىِ گرفتنِ دسته ىِ چتر ميفشردم ، تمامِ چتر را بالاىِ سرت نگه داشته بودم و فقط تو را ميديدم ...

اعتراف ميكنم كه در آن حال و هواىِ عاشقى ، حتى به باران هم حسودى ميكردم .... نميخواستم حتى قطره هاىِ باران هم لطافتِ گونه هاىِ تو را احساس كنند و ميخواستم اين حس فقط و فقط در انحصارِ من باشد ....

وقتى كه خيسِ خيس شدم ، به من خنديدى و خنديدى ... و من در آن خنده ها فقط و فقط زيبايى ميديدم و بس ...

اكنون نميدانم قطره هاىِ اشك با قطره هاىِ باران ، همراهى ميكنند يا قطره هاىِ باران به حرمتِ اشك ميبارند .... و من باز هم خيسِ خيسم ... در زيرِ چترى خالى از دستِ تو ..

Authors get paid when people like you upvote their post.
If you enjoyed what you read here, create your account today and start earning FREE STEEM!
Sort Order:  

قشنگ هست افرین به پشت کار

بله موافقم

شعر فارسی

  ·  7 years ago (edited)

از خودتونه شعرش؟

حال و احوال این روزهای من 🙁🙁

بسیار عالی عزیز
شاد ، پیروز ، سلامت و ثروتمند باشید

nice vote 👍👌