خوب، این یک داروی است و شما به زودی بهتر خواهید شد. بعد از آن به خانه بروم، بله! گفت دیوی. "بهتر است که بمیریم تا داروهای تلخ را بگیریم." پینوکیو همچنان مقاومت کرد. سرانجام Dewi عصبانی شد. سپس چهار خرگوش که تابوت را آوردند آمدند. پینوکیو شوکه شد، به سرعت داروهای تلخ را مصرف کرد. دوی پرسید: "پینوکیو، چرا دوست نداری؟" "هام .. در خیابان، من کتاب خود را به یک کودک گرسنه فقیر فروختم و او را نان خریدم. به همین دلیل من نمی توانم به مدرسه بروم ... "ناگهان" خیره "بینی پینوکیو شروع به بلند شدن کرد. "پینوکیو!" اگر دروغ نگویید، بینی شما به آسمان می رسد. "" متاسفم. دوباره دروغ نخواهم گفت. پینوکیو عذرخواهی کرد. Dewi لبخند می زند و دستور می دهد که درخت دندنه را به بینی پینوکیو بچرخانند و آن را به فرم اصلی خود بازگرداند. "بیا بریم خانه، و به مدرسه می روند!"
پینوکیو در راه خانه، با قطارهای بازی در جهان ملاقات می کند. پینوکیو نمی تواند کمک کند اما صعود کند. پینوکیو وعده خود را به الهه فراموش کرده است، هر روز او فقط بازی می کند.
یک روز، پینوکیو شگفت زده شد تا چهره خود را در سطح آب ببیند. "آه! گوشم به گوش های خر است! من دم است! »فریاد زد: ظاهرا بچه های دیگر به الاغ تبدیل شده اند. سرانجام پینوکیو به یک خر تبدیل شد و به سیرک فروخته شد. پینوکیو وعده خود را به Dewi شکسته، بنابراین او مجازات می شود.
Sampeyan uga bisa ngowahi. "Pariwisata!" Sampeyan bisa ngundhuh aplikasi, supaya sampeyan bisa ngundhuh luwih cepet. "" متاسفم. دوباره دروغ نخواهم گفت. Pandhu arah pados. Dewi Mangkunegaran lan Dewi Mangkunegaran bisa dadi pendhudhuk lan pendhudhuk. "Dadi luwih apik, lan luwih apik!"Wiwit taun kepungkur
Downvoting a post can decrease pending rewards and make it less visible. Common reasons:
Submit